رفیق ناباب داری ؟ + پادکست
بارها میدیدم ابراهیم، با بچههایی که نه #ظاهر_مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند #رفیق میشد. آنها را جذب ورزش میکرد و به مرور به مسجد و هیئت میکشاند. یکی از آنها خیلی از بقیه بدتر بود. همیشه از خوردن مشروب و کارهای خلافش میگفت! اصلا چیزی از دین نمیدانست. نه نماز و نه روزه، به هیچ چیز هم اهمیت نمیداد.
حتی میگفت: تا حالا هیچ جلسه مذهبی یا #هیئت نرفتهام.
به ابراهیم گفتم: آقا ابرام اینها کی هستند دنبال خودت مییاری!؟
با تعجب پرسید: چطور، چی شده؟!
گفتم: دیشب این پسر دنبال شما وارد هیئت شد. بعد هم آمد وکنار من نشست.
حاج آقا داشت صحبت میکرد. از #مظلومیت امام حسین و کارهای #یزید میگفت. این پسر هم خیره خیره و با عصبانیت گوش میکرد. وقتی چراغها خاموش شد. به جای اینکه اشک بریزه، مرتب فحشهای ناجور به یزید میداد!!
ابراهیم داشت با تعجب گوش میکرد. یکدفعه زد زیر خنده...
بعد هم گفت: عیبی نداره، این پسر تا حالا هیئت نرفته و گریه نکرده. مطمئن باش با امام حسین که رفیق بشه تغییر میکنه. ما هم اگر این بچهها رو مذهبی کنیم هنر کردیم.
دوستی ابراهیم با این پسر به جایی رسید که همه کارهای اشتباهش را کنار گذاشت.
او یکی ازبچههای خوب ورزشکار شد. چند ماه بعد و در یکی از روزهای عید، همان پسر را دیدم. بعد از ورزش یک جعبه شیرینی خرید و پخش کرد.
بعد گفت: رفقا من مدیون همه شما هستم، من مدیون آقا ابرام هستم. از خدا خیلی ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و... .
ما هم با تعجب نگاهش میکردیم....
توی راه به کارهای ابراهیم دقت میکردم. چقدر زیبا یکی یکی بچهها را جذب ورزش میکرد، بعد هم آن ها را به مسجد و هیئت میکشاند و به قول خودش میانداخت تو دامن امام حسین
یاد حدیث پیامبر به امیرالمؤمنین سلاماللهعلیهما افتادم که فرمودند:
«یاعلی! اگر یک نفر به واسطه تو هدایت شود از آنچه آفتاب بر آن میتابد، بالاتر است.»[۱]
پینوشت
۱. بحارالانوار،ج۵،ص۲۸.