برگزیده ها

ترویج فرهنگ کتابخوانی با معرفی و گزیده خوانی کتاب های خواندنی و شنیدنی!

برگزیده ها

ترویج فرهنگ کتابخوانی با معرفی و گزیده خوانی کتاب های خواندنی و شنیدنی!

برگزیده ها

من جوانان بسیاری را دیده‌ام که حتی مطالعه‌ی کتاب رمان را هم میل ندارند! کتاب رمان را یک هفت هشت ده صفحه می‌خوانند و می‌گویند حوصله نداریم؛ در حالی که حاضرند بیست دقیقه، یا نیم‌ساعت بنشینند و تبلیغات تلویزیون را، که قبل از شروع فیلم پخش می‌شود، تماشا کنند!
🔴 حاضر نیستند در این بیست‌دقیقه حتی همان کتاب رمان را بخوانند؛ حالا نمی‌گوییم کتاب اجتماعی، سیاسی، یا کتاب علمی، این ناشی از چیست؟

🔴 ناشی از عدم اعتیاد به کتاب است.

🔴 مردم میل به کتاب‌خوانی ندارند؛ برای این باید فکری کرد.

📚 مقام معظم رهبری مدظله‌العالی
۱۳۷۶/۸/۱۹

کانال ما را در سروش دنبال کنید:
http://sapp.ir/book_reader

۳ مطلب با موضوع «مناسبتی ها» ثبت شده است

مردی نصرانی به خدمت امام موسی کاظم علیه السلام شرفیاب شد و در بین سؤالات متعدّدی که بیان می‌داشت تفسیر باطن این آیات را جویا شد:

حم وَ الْکِتَبِ الْمُبِینِ إِنَّا اَنْزَلْنهُ فِی لَیْلَة مُّبَرَکَة إِنَّا کُنّا مُنْذِرِینَ فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْر حَکِیم(1)؛
حم، سوگند به این کتاب روشنگر که ما آن را در شبی پربرکت نازل کردیم، ما همواره انذار کننده بوده‌ایم. در آن شب هر امری بر اساس حکمت (الهی) تدبیر و جدا می‌گردد.

امام در پاسخ فرمودند: اما «حم»، محمّد صلی الله علیه و آله می‌باشد و «کتاب مبین»، علی علیه السلام می‌باشد. و اما «اللّیلة»، فاطمه علیها السلام می‌باشد.(2)

آری، حقیقت لیلةالقدر، وجود یگانه زهراست. و چرا چنین نباشد؟ حال آنکه لیلة‌القدر، ظرفِ نزول قرآنِ صامت است و فاطمه، ظرف نزول یازده قرآن ناطق. انسان‌های به تکامل و فعلیّت رسیده، قرآن ناطقند و این فاطمه است که ظهور یازده کلام اللّه ناطق گردیده است:

حامل سرّ مُستَسِر، حافظ غیب مستتر *** دانش او احاطه بر دانش ماسوا کند
لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا *** صبح جمال او طلوع، از افق علا کند.(3)


فاطمه، از نظر حقیقت، باطن لیلةالقدر است. وَ ما اَدْریکَ ما لَیْلَةُ القَدْر؛ چه کس را یارای آن خواهد بود تا لیلة القدر را درک نماید؟!

لیله قدری و لیک قدر تو مجهول *** قدر تو نشناختند مردم دنیا.(4)


باری، قدر و منزلت فاطمه برای مردمان، نهان است به همان سان که عظمت شب قدر برای ایشان، پنهان است. به دیگر سخن، معرفت حقیقی فاطمه، همان قدر در اوج و دست‌نایافتنی است که ادراک شب قدر.
او، همان حقیقت یگانه‌ای است که رازگُشای حقایق، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، معرفت وی را همطراز ادراک شب قدر معرفی می‌فرماید:

«لیلة»، فاطمه است و «قدر»، اللّه؛ از این روی هر آن که به شناخت حقیقی فاطمه، توفیق یابد، بی‌گمان شب قدر را درک کرده است.(5)

یافاطمه!
تو حقیقت لیلةالقدری؛ همان شبی که فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْر حکیم؛
پس تو میزان جداسازی حق از باطلی.

یا زهرا!
تو تفسیر لیلةالقدری؛ همان شبی که ظرف نزول حقیقت قرآن گشته است .
پس تو حقیقت قرآنی و ظرف نزول یازده کلام اللّه ناطق .
تو آیینه‌دار تامّ اسما و صفات پرودگاری.
یا راضیه!
تو باطن لیلةالقدری؛ همان شبی که حاجات بندگان در آن برآورده می‌شود و دُعای ایشان در آن به اجابت می‌رسد. هنگامه ریزش فیوضات، خیرات و برکات بی‌نهایت الهی.
پس تو سرچشمه بی‌کرانه برکت و خیر کثیری.
تو تجلّی تمام رحمتِ ربّی.
تو وجیهه عنداللّهی که عرض نیاز حاجتمندان با وساطت تو به درجه اجابت می‌رسد...
 
1. دُخان (44): 1-4.
2. تفسیر برهان، ج 4، ص 158
3. محمدحسین غروی اصفهانی، دیوان: ص 39.
4. شعر از شیخ علی اکبر مروّج(شفیق). مناقب فاطمی‌ در شعر فارسی: ص 108.
5. بحارالانوار،ج 43، ص 65.

برگرفته از کتاب
#جامی_از_زلال_کوثر

http://sapp.ir/book_reader

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۰۷

حضرت زهرا در برابر پروردگار،‌ کوچکیِ کوچک‌ترین موجود ـ انسان ـ‌ و بزرگیِ بزرگ‌ترین معبود ـ خدا ـ را می‌دید و از کوتاهیِ خویش در انجام فرمان‌های الهی می‌هراسید؛ آن‌چنان که یزدان در برابر فرشتگانش به او افتخار می‌کرد و می‌فرمود: «به کنیزکم فاطمه بنگرید، چگونه اندامش از هراس [احتمال کوتاهی در برابر] من می‌هراسد».(۱)


آن هم زهرایی که پیامبر درباره‌ی او فرمود: «خداوند اندام و دل فاطمه را از خداباوری و یقین، سرشار کرده است(۲)»؛
بانویی که در آسمان ایمان چنان اوج گرفته بود که ایمان و باور به او، در ردیف ایمان و باور به پیامبر و آفریدگار محسوب می‌شود.

در گفت‌وگویی طولانی، روزی به پدر گفت: پدرم! جانم فدایت! برای چه گریه می‌کنی؟
و او برایش آیه‌های ۴۳ و ۴۴ سوره حجر را خواند که جبرئیل آورده بود: «و دوزخ، میعادگاه همه آن‌هاست. هفت در دارد؛ و برای هر دری، گروه معینی از آن‌ها تقسیم شده‌اند.»
فاطمه به رو بر زمین افتاد و بارها گفت: وای بر کسی، وای بر کسی که که وارد دوزخ شود! (۳)

اگر از نشانه ها و عوامل و مراحل و موانع و آثار اخلاص یا از تفاوت مخلَص و مخلِص به بهانه این‌که جای بحثش این‌جا نیست بتوان گذشت، اما از توضیح حقیقت اخلاص نمی توان گذاشت.

حقیقت اخلاص، فقط خدا را در نظر داشتن است و فقط برای او کار کردن.
اخلاص، آزادی از وابستگی به مدح و ستایش دیگران است و خالی بودن از هوای نفس.
اخلاص، یکی بودن ظاهر است و باطن، درون است و برون.
و زهرای مرضیه سلام الله علیها در اوج قلّه‌ی اخلاص بود.

ایشان در جواب پدرش که می‌فرمود:

«دخترم، هم‌اکنون جبرئیل در نزد من است و از جانب خدا پیام آورده که هرچه بخواهی تحقق می‌یابد.

می‌گوید: مرا جز خود خدا هیچ تمنایی نیست.» (۴)

در بیانی حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌فرمایند:
«کسی که عبادت خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت او را به سوی او خواهد فرستاد.» (۵)

پی‌نوشت‌ها:
۱. #امالی_صدوق / ص۱۷۵
۲. الثاقب فی المناقب / 291
3. بحارالانوار 43 / 88
4. الخصائص‌الفاطمیه 2 / 385
۵. بحارالانوار 68 / 184

برگرفته از کتاب
#خاطر_نازک_گل
حسین سیدی

http://sapp.ir/book_reader

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۴۹

فاطمیه

علی(ع) کنار قبر فاطمه(س) نشسته است، و آرام آرام، اشک می‌ریزد.

چه کند؟ غمی بزرگ بر دل دارد، همه هستی او در خاک آرمیده است.
بغضی نهفته در گلوی علی(ع) نشسته است، اشک بر گونه هایش جاری است. اکنون، دیگر او با چه کسی درد دل کند؟
گوش کن! علی(ع) دارد با یک نفر حرف می‌زند :

«ای پیامبر ! امانتی را که به من داده بودی به تو برگرداندم. به زودی دخترت به تو خواهد گفت که بعد از تو، این امّت، چقدر به ما ظلم و ستم نمودند. از فاطمه خود سؤل کن که مردم با ما چه کردند».(۱)


آری ، علی(ع)، امانت پیامبر را به او تحویل داده است. علی(ع) به یاد آن روزی افتاده است که پیامبر، دستِ فاطمه(س) را در دست او گذاشت و به او فرمود: «علی جان! این امانت من است» .(۲)

چه روزی بود آن روز! روزی که علی(ع) عروس خود را به خانه‌اش می‌آورد، آن روز پیامبر به علی(ع) گفت که فاطمه من، امانتِ من است، پاره تن من است.
اکنون آن سخن پیامبر در گوش علی(ع) طنین انداخته است. اشک در چشم علی(ع) نشسته است، به راستی اگر پیامبر از علی(ع) سؤل کند که علی جان! وقتی من این امانت را به تو سپردم، پهلویش شکسته نبود، بازویش کبود نبود؛ علی(ع) چه جوابی خواهد داد؟

همه ایستاده‌اند و به علی(ع) نگاه می‌کنند، علی(ع) دارد اشک می‌ریزد. یک نفر بیاید زیر بازوهای علی(ع) را بگیرد و او را از کنار قبر فاطمه(س) بلند کند.
عبّاس (عموی پیامبر) جلو می‌آید، دست علی(ع) را می‌گیرد و او را بلند می‌کند.(۳)

علی(ع) آخرین سخن‌های خود را با فاطمه(س) می‌گوید: «فاطمه جان! من می‌روم، امّا دلم پیش توست.
به خدا قسم! اگر از دشمنان، نگران نبودم کنار قبر تو می‌ماندم و از اینجا نمی‌رفتم و همواره به گریه می‌پرداختم».(۴)

علی(ع) برمی‌خیزد و رو به آسمان می‌کند و می‌گوید: «بار خدایا، من از دختر پیامبر تو راضی هستم».(۵)

آنگاه مقداری آب روی قبر فاطمه(س) می‌ریزد و از قبر فاطمه(س) جدا می‌شود.(۶)

پی‌نوشت‌ها:
۱. الأمالی للمفید ص 281
2. بحارالانوار، ج ۲۲، ص 484
۳. بحارالانوار، ج۷۹، ص 27
4. الأمالی للمفید ص 283
۵. الخصال، ص 588
6. مستدرک‌الوسائل، ج۲، ص337

برگرفته از کتاب
#فریاد_مهتاب
#مهدی_خدامیان_آرانی

#ویژه_نامه #فاطمیه

http://sapp.ir/book_reader

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۳۵