برگزیده ها

ترویج فرهنگ کتابخوانی با معرفی و گزیده خوانی کتاب های خواندنی و شنیدنی!

برگزیده ها

ترویج فرهنگ کتابخوانی با معرفی و گزیده خوانی کتاب های خواندنی و شنیدنی!

برگزیده ها

من جوانان بسیاری را دیده‌ام که حتی مطالعه‌ی کتاب رمان را هم میل ندارند! کتاب رمان را یک هفت هشت ده صفحه می‌خوانند و می‌گویند حوصله نداریم؛ در حالی که حاضرند بیست دقیقه، یا نیم‌ساعت بنشینند و تبلیغات تلویزیون را، که قبل از شروع فیلم پخش می‌شود، تماشا کنند!
🔴 حاضر نیستند در این بیست‌دقیقه حتی همان کتاب رمان را بخوانند؛ حالا نمی‌گوییم کتاب اجتماعی، سیاسی، یا کتاب علمی، این ناشی از چیست؟

🔴 ناشی از عدم اعتیاد به کتاب است.

🔴 مردم میل به کتاب‌خوانی ندارند؛ برای این باید فکری کرد.

📚 مقام معظم رهبری مدظله‌العالی
۱۳۷۶/۸/۱۹

کانال ما را در سروش دنبال کنید:
http://sapp.ir/book_reader

يكشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۵۲ ب.ظ

والیبال تک‌نفره + پادکست

سلام بر ابراهیم_۵

بازوان قوی ابراهیم از همان اوایل دبیرستان نشان داد که در بسیاری از ورزش‌ها قهرمان است. در زنگ‌های ورزش همیشه مشغول والیبال بود. هیچکس از بچه‌ها حریف او نمی‌شد.
یک‌بار تک نفره در مقابل یک تیم شش نفره بازی کرد! فقط اجازه داشت که سه ضربه به توپ بزند.
همه ما از جمله معلم ورزش، شاهد بودیم که چطور پیروز شد. از آن روز به بعد ابراهیم والیبال را بیشتر تک نفره بازی می‌کرد.
بیشتر روزهای تعطیل، پشت آتش‌نشانی خیابان خیلی از مدعی‌ها حریف ابراهیم نمی‌شدند.

دانلود فایل

اما بهترین خاطره والیبال ابراهیم بر می‌گردد به دوران جنگ و شهرگیلانغرب، در آنجا یک زمین والیبال بود که بچه‌های رزمنده در آن بازی می‌کردند.
یک روز چند دستگاه مینی‌بوس برای بازدید از مناطق جنگی به گیلانغرب آمدند که مسئول آن‌ها آقای داودی رئیس سازمان تربیت بدنی بود.
آقای داودی در دبیرستان معلم ورزش ابراهیم بود و او را کامل می‌شناخت. ایشان مقداری وسائل ورزشی به ابراهیم داد و گفت: هر طور صلاح می‌دانید مصرف کنید. بعد گفت: دوستان ما از همه رشته‌های ورزشی هستند و برای بازدید آمده‌اند.

ابراهیم کمی برای ورزشکارها صحبت کرد و مناطق مختلف شهر را به آن‌ها نشان داد. تا اینکه به زمین والیبال رسیدیم.
آقای داودی گفت: چند تا از بچه‌های هیئت والیبال تهران با ما هستند. نظرت برای برگزاری یک مسابقه چیه؟
ساعت سه عصر مسابقه شروع شد. پنج نفر که سه نفرشان والیبالیست حرفه‌ای بودند یک طرف بودند، ابراهیم به تنهایی در طرف مقابل. تعداد زیادی هم تماشاگر بودند.

ابراهیم طبق روال قبلی با پای برهنه و پاچه‌های بالا زده و زیر پیراهنی مقابل آن‌ها قرار گرفت. به قدری هم خوب بازی کرد که کمتر کسی باور می‌کرد.
بازی آن‌ها یک نیمه بیشتر نداشت و با اختلاف ده امتیاز به نفع ابراهیم تمام شد. بعد هم بچه‌های ورزشکار با ابراهیم عکس گرفتند.
آن‌ها باورشان نمی شد یک رزمنده ساده، مثل حرفه‌ای‌ترین ورزشکارها بازی کند.

یکبار هم در پادگان دوکوهه برای رزمنده ها از والیبال ابراهیم تعریف کردم. یکی از بچه‌ها رفت وتوپ والیبال آورد. بعد هم دو تا تیم تشکیل داد و ابراهیم را هم صدا کرد.
او ابتدا زیر بار نمی‌رفت و بازی نمی‌کرد اما وقتی اصرار کردیم گفت: پس همه شما یک‌طرف، من هم تکی بازی می‌کنم!
بعد از بازی چند نفر از فرماندهان گفتند: تا حالا اینقدر نخندیده بودیم، ابراهیم هر ضربه‌ای که می‌زد چند نفر به سمت توپ می‌رفتند و به هم برخورد می‌کردند و روی زمین می‌افتادند!
ابراهیم درپایان با اختلاف زیادی بازی را برد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی